عمر آنقدر کوتاه است که نمی‌ارزد آدم حقیر و کوچک بماند

دیزرائیلی

داستان طنز کارت ویزیت

شامگاه

مجموعه:جک و طنز
تاریخ:1393/03/02

میز خاکی

روزی یکی از اشخاص از خود راضی در غیاب "ولتر" نویسنده و فیلسوف شهیر فرانسوی به دیدنش رفته بود. بر خلاف انتظار، دید که وضع اتاق او بسیار درهم و آشفته بوده و گرد و خاک زیادی روی میز تحریرش نشسته است.
مرد ازخود راضی از فرط ناراحتی با انگشت خود روی همان میز گرد آلود نوشت :«خر » و اتاق را ترک کرد . فردای آن روز تصادفا ولتر را در خیابان دید و گفت:دیروز خدمت رسیدم تشریف نداشتید.

ولتر با نگاهی به او گفت: بله، کارت ویزیت شما را روی میز تحریر دیدم!

منبع:وبلاگ حکایت و داستان

اگر به سخني كه گفته ايد با تمام وجود پايبند هستيد، ديگر نيازي نيست براي آن پوزش بخواهيد.

اُرد بزرگ