. آرزو دارم روزی این حقیقت به واقعیت مبدل شود که همه‌ی انسان‌ها برابرند

مارتین لوتر‌کینگ

داستانی از کتاب راه معنویت اثر داوینچی

شامگاه

مجموعه:داستان
تاریخ:1393/01/26

صبر

مرد جوانی که میخواست راه معنویت را طی کند به سراغ استاد رفت.استاد خردمند گفت:تا یک سال به هر کسی که به تو حمله کند و دشنام دهد پولی بده. تا دوازده ماه هر کسی به جوان حمله میکرد جوان به او پولی میداد.آخر سال باز به سراغ استاد رفت تا گام بعد را بیاموزد.
استاد گفت:به شهر برو و برایم غذا بخر.
همین که مرد رفت استاد خود را به لباس یک گدا در آورد و از راه میانبر کنار دروازه شهر رفت.وقتی مرد جوان رسید،استاد شروع کرد به توهین کردن به او.
جوان به گدا گفت:عالی است!یکسال مجبور بودم به هر کسی که به من توهین میکرد پول بدهم اما حالا میتوانم مجانی فحش بشنوم،بدون آنکه پشیزی خرج کنم.استاد وقتی صحبت جوان را شنید رو نشان داده و گفت:برای گام بعدی آماده ای چون یاد گرفتی به روی مشکلات بخندی...!

مشکلات نمیتواند مرا شکست دهند ،هر مشکلی در برابر تصمیم قاطع من تسلیم میشود.
"داوینچی"