اگر به سخني كه گفته ايد با تمام وجود پايبند هستيد، ديگر نيازي نيست براي آن پوزش بخواهيد.

اُرد بزرگ

داستان کوتاه واقعی دوراهی

شامگاه

مجموعه:داستان
تاریخ:1393/01/14

داستان واقعی دو راهی

وقتی فرم اهدای مغز استخوان را پر میکرد شاید فکرشم نمیکرد دو سال بعد  سر اینچنین دوراهی ای قرار بگیره

با او تماس گرفته شد گویا مغز استخوانش می توانست امیدی برای یک بیمار 28 ساله باشد که در شرایط موجود شش ماه بیشتر زنده نخواهد بود.

با او بیشتر آشنا شویم: جوانی است 21 ساله ورزشکار در رشته دومیدانی (پرتاب چکش) . چندین ساله که برای مسابقات قهرمانی شرق آمریکا تمرین می کند و کمتر از دوماه به برگزاری این مسابقات باقی مانده است

دوراهی :

اهدای مغز استخوان به بیماری که حتی اسمش را نیز نمی داند و انصراف از مسابقات چرا که پس از عمل جراحی نباید وزنه بیشتر از 20 پوند را تا بالای سر ببرد یا رفتن به مسابقاتی که سالهاست برایش زحمت کشیده است


تصمیم:

ازمسابقات کناره گیری می کند و برای اهدای مغز استخوان آماده می شود

منبع:داستان کوتاه و مطالب آموزنده