بهتر است روی پای خود بمیری تا روی زانو‌هایت زندگی کنی

رودی

داستان کوتاه طنز نصیحت موثر

شامگاه

مجموعه:جک و طنز
تاریخ:1394/01/09

داستان کوتاه طنز نصیحت موثر

«داداش! یکی دو تا کتاب بهم میدی؟»

نمیدانم کی نصیحتش کرده بود که یک دفعه عاشق کتابخوانی شده بود.

«هر کدوم از کتابا رو که به دردت میخوره بردار».

رفت جلوی کتابخانه من و یکی دو تا کتاب نسبتاً قطور برداشت. اما به سن و سالش نمیخورد. تشکر کرد و رفت بیرون.

میدانستم به دردش نمیخورد و آنها را برمیگرداند. چند دقیقه بعد، بلند شدم و با اشتیاق، دو سه کتاب که به سنش میخورد را جدا کردم و برایش بردم.

توی اتاقش نبود. ... دیدم توی آشپزخانه است. کتابها را گذاشته روی صندلی و رفته روی کتابها تا برسد به ظرف شکلات خوری!

چیزی ساده تر از بزرگی نیست آری ساده بودن همانا بزرگ بودن است

امرسون